| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
دختری به نام تپش در یکی از مناطق نسبتاً خوب شهر کرج زندگی می کند،زندگی اش پر از غم
است با رنگ هایی سیاه!نا امیدی در وجودش لانه کرده و تنهایی همراه او شده است.دختری
که ازنگاه مهربان مادر،لبخند پدر،غیرت برادر،دوستی خواهر و گرمی کانون خانواده فقط
اشکهایش را دارد و غم.دختری که به بدترین شکل ممکن خانواده اش را از دست داده
حالا با نگاه گرم پسری که از داخل مه های قلبش استوار نمایان شده آرامش به روحش
برمی گردد ولی تلاش می کند که عشق ساده اش را پنهان کند؛عاشق شدن این
دو نفر نشان می دهد عشق آنقدر هاهم سخت نیست تو فقط عاشق بشو،غرور خودش می رود.
تلاش بیهوده عشقی به سادگی زندگی را نمایان می کند ،باشد که از این عشق،درس آرامش آموخت.
*پایان خوش*
آزاد یه پسر خشن وعصبی هست که بعداز تولد ازخانوادش جدا شده وبه جای برده شده
که از اون یه ادم بد اخلاق ساخته یه برادر دو قلو به اسم فرزان داره که عاشق دختر شیرازی
بنام مهر ماه هست که به تهران اومده برای تحصیل ..ازاد بعد از سالها برمیگرده به برادرش نزدیک
میشه واز فرزان میخواد براش کاری انجام بده ولی فرزان قبول نمیکنه از اونجای که ازاد همیشه به روش خودش عمل. . .